افزایش قد کودک

رفتارهای آگاهانه ی نورچشمی

سلام دوستان، روزتون بخیر. عیسی زاده هستم، روانشناس کودک و نوجوان. در این مطلب آموزشی با نکات جدید و کاملا علمی راجع به روانشناسی کودک در خدمتتون هستیم.

 

یکی از اصطلاحاتی که هم بین مردم عادی و هم بین روانشناسا و هم توی کتابا و کارگاه ها و خیلی جاهای دیگه شنیدیم، بحث هشیاری و ناهشیاری هست: conscious  و unconscious. شاید این رو خیلی جاها شنیدین که میگن ما یه سری از کارامون رو بر اساس هشیاریمون انجام میدیم و یه سری کارهامون از ناهشیار ما برمیخیزه، انگار که کنترلی روشون نداریم، نسبت بهشون آگاهی نداریم و به قول معروف، یک سری از کارهامون رو ناهشیارانه انجام میدیم. حالا این چه ربطی داره به تیپ شخصیتی که موضوع بحث این روزهای ماست؟ این هشیار و ناهشیار که خیلی مصطلحه رو تو ذهن داشته باشید. بریم سر قصه ی تیپ شخصیتی.

تیپ شخصیتی به  این معنا نیست که ما یه سری مهارت ها رو بر اساس کد شخصیتیمون داریم و یه سری مهارت ها رو نداریم. یا کودکی که مثلا تیپ شخصیتیش ESTJ هست، یک سری مهارت ها رو داره و یک سری مهارت ها رو نداره، یعنی مثلا مهارت های کد مقابل ESTJ رو نداره. معمولا ما مهارت ها رو در داخل تیپ شخصیتی نمی گنجونیم، چرا؟ به خاطر اینکه مهارت، آموزشیه. مهارت یادگرفتنیه. وقتی ما مهارتی رو یاد گرفتیم و تمرینش کردیم، اون مهارت کاملا ملکه ی ذهن ما میشه و ما می تونیم کاملا اتوماتیک اون رو انجام بدیم. اما اینجا یه سوال پیش میاد: این مهارتی که حالا خودمون یاد گرفتیم یا بچه رو کلاس نوشتیم یاد بگیره، اصولا با تیپ شخصیتی من یا با تیپ شخصیتی بچه م و با ترجیحات شخصیتی بچه م هماهنگی داره یا نه؟ بچه ی من انرژی ذاتی واسه ادامه دادن این مهارت رو داره یا نه؟ دیدین بعضی از بچه ها رو که هرچی ما میخوایم بهشون یاد بدیم، قشنگ یاد می گیرن؟ اصلا تو همه کارا خوبن. تو هرچی که قرار باشه در قالب یه رقابت یا تو یه مسابقه ای تجربه کنن، نفر اولن. اینجور بچه ها رو از دوره ی دانش آموزی خیلی خوب می تونیم به خاطر بیاریم. بچه هایی که هم خط شون خوب بود، هم علومشون خوب بود، هم حفظ قرآن و حفظ شعرشون خوب بود، هم ریاضی شون خوب بود، تو همه چی خوب بودن. انگار همیشه با استعدادن. انگار همیشه تو همه چی باهوشن. اما آیا دنبال همه ی اون چیزهایی که استعدادش رو داشتن و توش می درخشیدن رفتن؟ ادامه شون دادن؟ نه! صرفا خوب بازخورد می دادن و خوب نمره می گرفتن اما بعدا قرار نبود دنبالش رو بگیرن و ادامه بدن. چرا؟ برای اینکه مهارت بوده و مهرات آموختنیه. اگر من دنبال اون مهارت رو بگیرم میتونم انجامش بدم اما وقتی تو ویژگی شخصیتیم نباشه و اگر مطابقت با استعدادها و ترجیحات ذاتی من نداشته باشه، من ولش میکنم.

الگوهای تربیتی در شخصیت کودکان

و این اتفاقی هست که وقتی ما الان سراغ دوستان بسیار باهوش و درجه یک و شاگرد اولی که تو دوران مدرسه داشتیم میریم، می بینیم که اتفاقا بعضیهاشون به هیچ جا نرسیدن و اصلا علم رو ول کردن و از اون توانمندی هایی که تو دوران دانش آموزیشون داشتن ما هیچ نشونه ای تو بزرگسالی شون نمی بینیم؛ انگار فقط بلد بودن نمره ی ۲۰ رو بگیرن، و این به چه علته؟به خاطر اینه که همه ی نمره 20 گرفتن ها یه چیز آموختنی  بود. اما اون چیزی که قراره برای ما ماندگار بشه، اون چیزی هستش که مطابقت داره با تیپ شخصیتی ما؛ یعنی انرژی ما ناخودآگاه به سمتش میره و اونو جذب میکنه و اونو یاد می گیره و اون رو انجام میده. چیزی که خیلی الان مهمه ما راجع به بچه هامون در نظر داشته باشیم.

رشد تیپ شخصیتی به این معنیه که ما یک ویژگی هایی رو داریم و به صورت ذاتی هم داریم اما در دوره ی کودکی این انرژی تو بخش ناهشیار کودکه و هنوز رشد پیدا نکرده. رشد تیپ شخصیتی یعنی این انرژی که در کودکی تو بخش غیرقابل کنترل و غیرهشیار هست، کم کم وارد بخش هشیاری بچه بشه. وارد بخش آگاهی بچه بشه و بچه از اون ویژگی شخصیتی به صورت هشیارانه و کنترل شده استفاده کنه. و قطعا وقتی این ویژگی درست تشخیص داده شده باشه و وقتی من از این ویژگیش آگاهی پیدا کردم، سعی میکنم زمینه ی مهارت های مطابق با این ویژگی رو براش آماده بکنم که از اون ها استفاده بکنه. این ها میشن اون مهارت هایی که برای بچه میمونه و امید داریم که در آینده بتونه مسیر زندگیش رو تعیین کنه و تو مسیر زندگیش از این ویژگی ها استفاده کنه و مهارت هایی رو به کار ببره که در نهایت کسب و کارش رو و موفقیت های زندگیش رو از اون طریق دریافت بکنه. پس مرحله ی اول اینه که اون ها رو من درست بشناسم و پیشنهادهایی که برای مهارت آموزیش میدم مطابقت داشته باشه با اون ویژگی ها.

(پیام بازرگانی: این قصه ی تیپ شخصیتی خیلی جذابه. مطمئنم اینایی که الان دارم براتون توضیح میدم رو تو هیچ کتاب و مقاله ای نمی تونین پیدا کنین، برای اینکه من خودم این رو از جدیدترین محتواهای آموزشی موسسه CAPT دارم توضیح میدم و وقتی که این مطالب رو که راجع به جدیدترین اطلاعات روانشناسی کودک هست مطالعه میکنم، خودم قبل از همه ی شما واقعا لذت می برم .

توصیه میکنم اگر به من اعتماد دارید و اگر الان مدتی هست که فایل های آموزشی من رو گوش میدید یه تحقیق راجع به تیپولوژی کودکان انجام بدید. مطمئنم سراغ هیچ دوره ی دیگه ای نمی رید و این قصه ی تیپولوژی منحصربه فرد بچه ها اینقدر قصه ی جذابی هست که واقعا اولویت داره بر هر آموزش دیگه ای.)

خب برگردیم سر این انرژی ها. قبل از خود بچه ها لازمه که ما راجع به انرژی هایی که از کد شخصیتی بچه ها برمیاد اطلاعات داشته باشیم. گفتیم انرژی مربوط به ویژگی های ذاتی بچه ها-زمانی که دردوران کودکی هستند-تو ناهشیارشونه؛ یعنی وقتی این بچه احساسیه، وقتی این بچه خلاقه، وقتی این بچه خیلی بچه ی عاقلی هست، خیلی خوب میتونه تحلیل کنه مسائل رو، وقتی این بچه خیلی بچه ی بی نظمیه، خیلی رو برنامه کار نمیکنه، خیلی نمی تونه محدودیت ها و چارچوب ها و قوانین رو بپذیره ، دائما دوست داره که قانون ها رو دور بزنه، وقتی همه ی این ها رو ما توی رفتارهاش می بینیم، تشخیص میدیم و احساس میکنیم که خیلی جاها حرف ها و نصیحت های ما روش اثر نداره. خیلی از این-به اصطلاح-اشکالات رفتاریش رو صرفا با نصیحت کردن و توضیح دادن و برنامه ریزی کردن های ما نمی تونه از بین ببره. انگار کنترلی روی این رفتارهاش نداره و علم هم دقیقا همین رو میگه. میگه این هنوز به سطح هشیاری کودک نرسیده، به همین خاطر نمیتونه درست اون ها رو کنترل بکنه و به خاطر اینه که آگاهی نداره از ویژگی های شخصیتیش، بیشتر رفتارهاش رو بخش ناهشیارش کنترل میکنه و این فشار از بخش ناهشیار برمی خیزه و اون رو به عمل و رفتار وا میداره. واسه همینه که خیلی وقت ها هرچی میگیم هم فایده نداره و در یه سری کارهاش که خوشمون نمیاد هم تغییری اتفاق نمیفته. مثلا عادت داره زود قهر میکنه یا زودرنجه یا برعکس، عادت داره که اگه یه کسی حرف مخالفش رو بزنه(ما تو نوجوون ها بیشتر می بینیم) زود شروع میکنه به صریح جواب دادن، تند حرف زدن، لجبازی کردن، یا به اصطلاح خودش، حرف منطقی زدن و در نظر نگرفتن احساسات و عواطف والدینش. این عادت ها رو ما می بینیم که دائما تکرار میکنه. حالا وقتی انرژی این ویژگی ها میاد به بخش کنترل شده ی رفتاری کودک و بخش هشیاری، یعنی این انرژی ها رو دیگه آگاهانه استفاده می کنه. ببینین، من تاکید میکنم، ما نمیایم ویژگی رو تغییر بدیم بلکه به بچه کمک میکنیم انرژی این ویژگی هاش از بخش ناهشیارش-که اول صحبتم کلی راجع بهش توضیح دادم-بیاد تو بخش هشیار کودک و کنترل شده و آگاهانه از این ویژگی هاش استفاده کنه.

خب، وقتی بچه آگاهانه میخواد از ویژگی های شخصیتیش استفاده کنه، یاد میگیره که متناسب با اون موقعیتی که توش هست و متناسب با اتفاقی که براش افتاده و حرفی که شنیده و آدمی که رو به روش ایستاده، از این ویژگی هاش درست استفاده کنه. خب اینجا این سوال مطرحه که اولین کسی که میتونه به بچه آگاهی بده که تو چه ویژگی هایی داری و چه جوری باید ازشون استفاده کنی، کیه؟ والدینش. بچه ها خودشون که نمی تونن به صورت اتوماتیک راجع به خودشون اطلاعات پیدا بکنن، اما از طریق حرف هایی که از طرف ما می شنون این اطلاعات رو راجع به خودشون پیدا می کنن. “تو دختر مهربونی هستی، تو خلاقی، من رو قول های تو خیلی می تونم حساب کنم، تو خیلی مسئولیت پذیری، تو خیلی منظمی، تو رو درسات خیلی دقیقی.” اینا آگاهی هایی هستش که ما به بچه میدیم. فرقی هم نداره ها، حالا به بچه میدیم یا به نوجوان؛ ولی تاکید میکنم که این آگاهی ها باید درست باشه، یعنی نه اینکه من یه سری ویژگی های خوب رو لیست کنم و هی به بچه هر روز بگم که تلقین بشه و یاد بگیره که اینجوری باشه. این نمیشه آگاهی درست و نتیجه هم نمی گیرم و می بینیم هرچی هم تلقین می کنیم روش اثر نمیذاره . چرا؟ برای اینکه مطابق تیپ شخصیتیش نیست. پس ما باید آگاهی هایی رو که راجع به خود بچه بهش میدیم، آگاهی های درست باشه. آگاهی هایی باشه که واقعا توی تیپ شخصیتیش هست. قبلا خیلی تو کارگاه ها می گفتیم که این حرف های مثبت اعتماد به نفس بچه رو بالا می بره و روی رفتارش اثرمیذاره. الان همین قصه هست ها، اما می خوایم یه موضوع دیگه رو هم بهش اضافه کنیم و به این نکته برسیم که کودک نسبت به  توانمندی های واقعی خودش آگاهی پیدا میکنه و اینجا هستش که اون انرژی هاش از رفتارهای کنترل نشده به سمت رفتارهای کنترل شده و هشیار سوق داده میشه. این قدرت علم روانشناسی هست که روز به روز جنبه های جذاب تری از ابعاد وجودی انسان رو کشف میکنه.

حالا انتهای بحثمون به این سوال می رسیم که من چجوری قراره ویژگی های بچه ی خودم رو بشناسم؟ نکنه اشتباه دارم تشخیص میدم؟ نکنه اشتباه دارم بهش تلقین میکنم؟ نکنه اینکه هیچ تغییری تو رابطه ی ما و تو رفتار بچه م اتفاق نمیفته به این خاطره که من راجع به فرزندم تصویر ذهنی درستی ندارم؟ و سال ها مطابق با این تصویر ذهنی اشتباه دارم باهاش رفتار میکنم؟ همه ی این ها تحت علم شخصیت شناسی تعریف تخصصی داره و این علم میتونه به ما کمک بکنه که هم تیپ شخصیتی فرزندمون رو درست تشخیص بدیم و هم بهمون راهکار میده که درست مطابق با این تیپ شخصیتی رفتار بکنیم تا بهترین نتیجه رو بگیریم.

دوستانی که علاقمند هستند راجع به شخصیت شناسی کودکشون اطلاعات بیشتری بگیرن و تو دوره های شخصیت شناسی ما شرکت کنن، حتما به من پیام بدن و من اطلاعات کامل راجع به این موضوع رو خدمتشون ارائه خواهم کرد.

شما از طریق پیام رسان می تونید با مادرارتباط باشید

دکتر مریم عیسی زاده

09912012370

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تقلید از همسالان

سلام دوستان ما دو مدل نور چشمی داریم: برخی از بچه‌ها در موقعیت‌های مختلف، توانایی‌های خودشان را می‌شناسند و لذا در مواقع ضرورت می‌توانند از

ادامه مطلب »
روان شناسی کودک و نوجوان

چقدر من تغییر کردم

…مقایسه مادرهای قدیم و مادرهای جدید، یکی از سخت ترین سرزنش هایی است که احتمالا تجربه اش کرده اید. اینکه مادرهای این دوروزمونه، نازک نارنجی

ادامه مطلب »

باشگاه والدگری

برگزاری کارگاه باشگاه والدگری ( تاکتیک ها، تکنیک ها و خطاها در امر تربیت کودکان) کارگاه حضوری و آنلاین این کارگاه در 6 جلسه  یک

ادامه مطلب »